۲۴ / اسفند / ۱۴۰۳ - 14 March 2025
19:33
کد خبر : 8753632
۰۹:۴۰

۱۳۹۵/۰۷/۰۷
یادداشت سردبیر؛

دوباره مرد لازم دارد این جنگ!

از فكه، دكه اي زدند تا راي بياورند .اخلاصِ تمام نخل ها را به رنگي فروختند .از سومار، طوماري امضاء كردند و قسم خوردند تا خورشيد را به غروب ننشانده، دست برندارند .
هفته دفاع مقدس است، 8 سالی که به هفته خلاصه اش کردیم اما ندانستیم تمام سال های ماندگاری مهر  انقلاب از صدقه سری  8 سال دفاعی است با دستان خالی که بگفته پیرمراد عشق  تمام اسلام دربرابر تمام کفر بود.

 
در این یک هفته برای یادآوری هشت سال جنگ تحمیلی فرصتی است تا به مرور گنجینه ها برویم. اما به تفحص گنجينه ها رفتن كه كار هر كسي نيست آيا جرات اين را داريم به استخراج اين گنج برويم !جنگی که به گفته بزرگ علمدار جانباز این انقلاب گنج بود و دل به ميدان جنگي بزنيم كه بازوهاي اخلاص را ورزيده كرد .هزاران هزار ، كوه ايستادگي و مقاومت تربيت كرد و تنها یک جاده و صراط مستقیم آنهم  به سمت كربلا را نشان ميداد.


در مفصًل ترين مهماني، اوج تجملش در سنگرها ،عاشورا بود بدون بریزو بپاش ها و خرج هاي كلان ! تمام خاكريزش گودال لغزش و غفلت را صاف مي كرد و نگاه ها به سمت نقطه خیالی لبخند دشمن نبود.


نقشه ها ! فلش هاي خدا طلبي را نشان ميداد  نه کدخداخواهی،  و از سيم خاردارها زر و سيم سبز نمي شد.

چفيه همدم هميشگي علمدار،ماندگار برروي شانه هاي حيدري اش وقتي بي قرارانه گَرد غربت هشتم را به جان ميخرید، مناسبتی نبود یا به زور بر شانه های بی تفاوت ها در مراسم ها گذاشته نمی شد.


پيراهن هاي خاكي بس عزيز بودند خدا زمين را به رنگ آن آفريد، از مد افتاده نبود و برچسب افراطی و تندرو به آن نخورده بود.

رمزهاي عملياتي كه با دستان حضرت عباس (ص)پيوند ميخورد آب آور بود، بوي نان نميداد و بر سر نام دعوای زرگری نبود!

بگذار از میان همه داغ دل دیده ها و  در این فرصت باقی مانده لاي اين سيم ها به خط بزنم  و درميان امواجی همچون موج گرفته هاي مجنون ، "بصير" را با وجود اينهمه كلاغواره فریاد بزنم ،دوباره مرد لازم دارد اين جنگي كه نه از آن گريزي است و نه گزيري از دردوارهايي كه مردانه در نبردی نابرابر در خون خود تپيدند و عده اي به يمن دولتشان مستطيع شدند؛ همان ها که الفبای غیرت را در دوستی با الف آمریکا معنا می کنند.

از فكه، دكه اي زدند تا راي بياورند .اخلاصِ تمام نخل ها را به رنگي فروختند .از سومار، طوماري امضاء كردند و قسم خوردند تا خورشيد را به غروب ننشانده، دست برندارند .

در والفجر به دنبال قافیه بودند تا در زيرچلچراغ هاي شبستان عافيت، خوش رقصي كنند.دجله و كارون برايشان تمدن آورنبود و در گفتگوها به جاي حديث اروند، حرف خيانت بود كه جولان داده مي شد .

حماسه مرصاد را با رشوه اي به سانحه تبديل كرده و برايش كروكي كشيدند تا کسی از این خط قرمز جلوتر نرود و برای تاول های خانه نشین از حقوق بی بشر، جریمه نگاری کردند!

طاقت نياوردند در خطي مقدم ، وقتی مُسلم عَلم بدست گرفته تا براي حسين، اين جان ناقابل وجسم ناقص را فدا کند ،خطي سياه كشيدند وخفاشها را در روز روشن رها كردند تا خراشي بياندازد برسيرت خورشيد!

بغض كربلاي 5 را در سينه داشتند اما نشان ندادند تا آن زمان كه با ديدن پرچم هاي برافراشته حسين (ع)مشعل هاي كينه و نفاق را به دامن خيمه ها سپرده و به صورت آل الله سنگ زدند .

شلمچه برايشان مقتل نبود، پايانه مبادلات ارز بود براي تصاحب مقام كه هر چه پول بيشتر قدرت افزون تر...!منطقه آزادی شد برای نفت پرستانی که از جیبشان دکل بیرون می زد.

خيبر را تحريف كردند با نام سازش و از هر در و دريچه اي،سنگ كلمه اي ساختند و بدست روبه صفتان دادند.

سهم شان از سه راهي شهادت مختلس ازتكه پاره استخواني بود كه درمحافل براي گرفتن انديشه ها كليدش را به همه نشان دادند. فتح المبين كه ثابت شد ، استعفا نداده در میز مذاکره با هنرمندی تمام برجام را روی بوم کهنه ای از پوست روباه با دستکش مخملی نقاشی کردند  تا دهان مقاومت را با بتن پر کنند .

خون نوشته شهدا را در تولد عجوزه اي پیر با بي حيايي فروختند تا در پسابرجام شان چرخ  انقلاب را پنچر کنند و خس خس سينه هاي هورالعظيم را به كف و سوتي ممتد برای "شیطان اکبر"نشانه گرفتند .

 مانده ازقصه گنج تا بگويم شبهاي عمليات كسي كدام طرفي نبود، لباده ها هر رنگی نبود و همه يك طرف بودند به يك مسير و با يك سيم ولايت آنهم «فقيه» بهم وصل شده، دل به دريا میزدند ،بدون شكم هاي برآمده از حقوق های نجومی، ريش های رنگ شده و خنده های دیپلماتانه .

يقين داشتند فرمانده شان خودكاري كه بدست گرفته ونقشه راه را ميكشد از بيت المال نيست، وارداتی نیست  ومارکش هم انگلیسی نیست و می دانستند وقتی فرماندهی  در آن سنگرکور به نشست و برخاست با خفاشان شب پرست خوشبین نیست دست برسینه مطیع باشند و فرمان بر.

دفاع را نه براي يك وجب خاك  چرا که هر كجا نواي لا الا اله الله باشد آنجا مرز اسلام است ، براي ولايت آل محمد (ص)، مقدس خواندند و سر را به خدا سپردند چون امامشان ميخواست جزاير امنیت حفظ شود و شد با تن هاي سيبل شده و سوخته در برابر دشمن !

از مرگ هراسي نداشتند ، امام گفته اندك آبرويم را دركف دست گرفته ام براي انقلاب تا بماند. نديدند جاهلان و غافلان  كه در بيت المقدس سنگر به سنگر با دست خالي ،چگونه تيربار فتنه از دست دشمن گرفته شد ، چرا كه به قول خدا ابراهيم در آتش نخواهد سوخت، اعتماد داشتند.

دلشان خون شد در جنگ نرمی ناجوانمردانه تا پاهاي لغزيده خواص را براي بدست گرفتن مقام هاي چرب و درست كردن يك جمهوري تقلبي (!) و هشدار امام كه «مسامحه نكنيد وحالت تهاجمي بگيريد » در حصر آبادان  که قرار بود با نوچه های شیطان مودب و باهوش بشود "عبادان"، بشکنند.

دنیاگرایاني كه درآمدشان و شأن اجتماعيشان در آن طرف آبها مهم تر از هویت وطن بود، میخواستند خلیج فارس را هم به استخر کوچکی  برای پدر تکفیری ها آماده کنند.

حالا که هنوز خون امام عاشورا در صحرای بلا گرم است و ندای «هل من ناصرا  ینصرنی» امام زمان در پس 1400 سال از ماورای زمان و مکان شنیده می شود یعنی مقاومت همچنان جاریست؛ میراث دارانی از جنس هشت سال دفاع مقدس  هم راه و هم صدا  با ولي امر مسلمین جهان، قرانی به خط علی(ع)را به دست گرفته و در سنگري تنگ با دزدان اعتقاد و چپاولگران دین ، درکنار اسلحه با کوله باری از آرمان و خون شهید که جان تازه ای به امت اسلام بخشید، هرقطعنامه ای  که بخواهد  سر اسلام ناب محمدی را در تشت طلا بگذارد ،پاره خواهند کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات شما
x

عضو کانال روبیکا ما شوید