به گزارش خبرگزاری بسیج از شاهرود، مراسم بزرگداشت شهدای هفتم تیر، بویژه شهید حجتالاسلام سیدکاظم موسوی اهل شهرستان میامی با حضور فرمانده سپاه ناحیه شاهرود و هیأت همراه در مدیریت آموزش و پرورش شهرستان شاهرود و با حضور فرزندان این شهید بزرگوار برگزار شد.
در این مراسم سیدمحمدرضا کریمی معاون پرورشی و تربیت بدنی آموزش و پرورش شاهرود به شهدای بزرگوار انقلاب و دفاع مقدس ادای احترام نو افزود: امروز افتخار مینماییم که اکنون ۴۱ فرزند شهید به عنوان همکار فرهنگی در مدارس مشغول تدریس هستند.
علی اکبر صداقت همرزم شهید سیدکاظم موسوی، مبارزات آن روحانی را ستایش کرد و گفت: فعالیتهای آن مردشجاع و معتقد به آرمان امام ره در زمانی بود که حتی برگزاری جلسات قرآن هم خط قرمز ساواک بود.
وی از شخصیت آن شهید نیز یاد کرد و افزود: آن شهید مدرس قرآن بود و فعالیتهای قرآنی را با جدیت دنبال میکرد.
صداقت شهادت یاران هفتم تیر را نتیجه نفوذ به درون انقلاب از سوی گروههای معاند (منافقین) عنوان و تأکید کرد: نفوذ به جریان حقیقی انقلاب همیشه از سوی معاندان و دشمنان ادامه دارد و برخی از فسادهای مسلم اقتصادی نیز ادامه همان ترورها منتها به شکل دیگری است.
حجت الاسلام سیدحسین موسوی فرزند شهید که خود فرهنگی است و پزشک نیز اظهار کرد: شهید دو خصوصیت بزرگ داشت که تمام صفات پسندیده اخلاقی شان از این دو صفت نشأت میگرفت؛ اول مقید به رعایت احکام و جزئیات شرعی بود که رضای خدا در آن بود! دوم ایشان اخلاص داشت و خدا را در هرکاری ناظر بر نیت و عمل خویش میدیدند.
وی به صله رحم شهید و دیدار با آشنایان و بستگان را از صفات اخلاقی بر شمرد که ایشان به آن اهتمام جدی داشت و تأکید کرد: همبستگی بین اعضای خانواده و دور نشدن از یکدیگر؛ زندگی ما را به مسیر سالم و خدایی باز میگرداند.
موسوی انقلاب را از نظر عوامل آن بازنگری کرده و ۵ دسته برشمرد وو گفت:اول آنانکه آرمانی اند و با هدفی متعالی انقلاب میکنند دوم، گروهی که ناراضی اند از وضعیت اکنونشان، سوم جاه طلبان، چرا که انقلاب کمک میکند که به خواسته هایشان برسند، چهارم فرصت طلبان، اینان بر سفره انقلاب به هرشکلی که باشد مینشینند و پنجم، "زندگی زدگان " که اکثریت هستند یعنی مردمی که مراقبت و حفاظت و گذران زندگی شان وظیفه انقلاب است.
دکتر سید طاها موسوی فرزند دیگر شهید نیز پدر را مردی ساده و ساده زیست میدانست که شهادت برایش آسان بود.
این جلسه به همت بسیج فرهنگیان و کارشناس امورشاهد و ایثارگر اداره آموزش و پرورش با حضور فرماندهی و مسئول نمایندگی، ولی فقیه در سپاه شاهرود، ریاست بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان، مدیریت آموزش و پرورش و شورای معاونین و فرمانده بسیج دانش آموزی کوثر با پخش کلیپ و مداحی و اهدای گل و لوح سپاس به خانواده معزز شهید برگزار شد.
زندگی نامه شهید حجت الاسلام سید کاظم موسوی
سید کاظم موسوی فرزند میرزا موسی در سال ۱۳۱۴ ه.. ش.. در حسین آباد میامی از توابع شاهرود متولد شـــد. از شش سالگی به مکتب رفت. در حالیکه خواندن قرآن را میآموخت سعی میکرد سورههای کوچک را نیز حفــــظ کند. رد همان دوران خواندن و نوشتن بخشی از مقدمات درسهای حوزهای را نیز فرا گرفت. پدر بزرگش که فـردی روحانی بود و توجه خاصی نسبت به نوة خود داشت ‚ امور تحصیلی وی را با دقت زیر نظر گرفت و مخصوصا بـــــه حفظ آیات قرآن و بعضی خطب نهج البلاغه و مطالبی از سایر متون اسلامی تشویقش مینمود. در سن ۱۳ سالگــی برای ادامه تحصیل به مشهد رفت. جلدین شرح لمعه را نزد حاج میزا محمود مدرس ‚ رسائل و مطالب و کفایتش را نیز در خدمت مرحوم حاج شیخ قاسم قزوینی خواند ‚ درس خارج را ابتدائا”در محضر میرزا جواد تهرانی فرا گرفت و بعد از آمدن مرحوم آیت الله میلانی در جلسه درس خارج نیز شرکت نمود و سپس اجاره را در حضورشان خواند. خلاصه درس را پس از خروج محضر استاد به عربی مینوشتند و با توجه به خط و ربط و شایستگی از نظر حفـــظ امانت و شیوه کتاب بعنوان مقررمرحوم آیت الله میلانی پذیرفته شدند. بعد از گذراندن این سطوح تحصیلی با دختر عموی خود ازدواج کرد و به تهران آمد. در این زمان ضرورتا” سعی داشت در آمدی شخصی داشته باشد تا متکی یه کسی یا محلی نباشد.
در اوائل ماه مبارک رمضان سنة۱۳۳۶ ه. ش. اولین فرصت شغلی برایش پیش آمد و از وی بمنظور همکاری بـــــــا انتشارات کتب اسلامی دعوت شد. متعاقبا”به تصحیح مجلد اول تا چهاردهم ‚ و تحشیه و تصحیح و تخریـــــــج و مجلدات ۳۵ تا ۴۲ کتاب بحارالانوار مشغول شد ‚ در کنار این وظیفه سنگین تصحیح کتب دیگری از جمله ارشــاد شیخ مفید ‚ تفسیر مقیتنینات الدور ‚ ادب النفس ‚ شواهد و مجمع البیان را عهده دار شد. در سال ۱۳۴۰ با استـاد فقیه مرحوم روزبه آشنا شد و دو سال بعد از طرف دبرستان علوی دعوت به همکاری شد. ایندو بزرگوار اغلب اوقـات عمر کوتاه دوستی را باهم میگذرانیدند و از این مصاحبت چه بهرهها نبردند و چه خاطراتی که بجای نگذاشتند. یکی از اثرات و نتایج این مؤانست پیدایش فکر تألیف کتابی بود که بتواند مورد استفاده طالبین تحصیل رشته عربـی باشد ‚ زیرا با توجه به سنگین بودن متون درسی قبلی و عدم امکان استفاده از آنها وسیله همه علاقمندان ضــرورت وجود یک کتاب درسی مفید و سهل المطالعه شدیدا” احساس میشد. اتخاذبه این تصمیم تا مرحله نیل به مقصــود مؤثر واقع شد و مجلات ۱ و ۲ عربی آسان در فاصلهای نه چندان دور از آغاز کار منتشر شد (جلد ۳ و ۴ این کتــــاب بعدا” منتشر شده است) به موازات فعالیتهای فرهنگی و تربیتی از تحصیلات دانشگاهی نیز غافل نبود و به رغـــــم مشکلات و مسئولیتهای یاد شده بالاخره مدارج لیسانس و فوق لیسانس خود را در سالهای ۱۳۴۵ و ۱۳۵۰ در رشتـه زبان و ادبیات عرب طی نمود
در سال ۱۳۴۹ مسئولیت اداره انجمن اسلام شناسی خانمها را که وسیله مرحوم شاهچراغی بنیانگذاری شده بـود از طرف آقای روزبه پذیرفت و با همه نقشی که در جهت فعال نمودن و محتوی کار داشت مع الوصف انجمــــــــن را منسوب به مرحوم روزبه و خانمها را شاگردان ایشان خطاب مینمود. لازم به تذکر است که درس اصول عقایـد را در جلسات خود آقای روز به عهده دار بودند.
خانمها را به فعالیتهای اجتماعی در کنار تحصیل دانش تشویق مینمودند و استدلالشان این بود که در جهت رهــــا سازی جامعه از سلطه فرهنگی و سیاسی اجانب و تقویت زمینهها و بارور کردن اندیشههای اسلامی نبایستی دست از تبلیغ و ارشاد برداشت و اضافه مینمودند «چنانچه مانع کارتان شدند با تدریس خصوصی بکار خود ادامه دهیـد و به تعهدات مکتبی عمل کنید». برخی از موادی که در انجمن تدریس مینمودند عبارت بود از عربی ‚ بلاغت ‚ نهـج البلاغه ‚ بعضی از متون عربی ‚ مطالعات مربوط به مناسبتهای تاریخی – مذهبی ‚ و نیز موضوعات مختلفی بـــــــا استفاده از قرآن و روایات تدریس میشد که در صورت گرد آوری و تنظیم چندین کتاب با ارزش خواهد بـــــود از جمله تحلیلی از واقعه عاشورا که بدین منظور آغاز مقطع را قبل از رسالت پایمبر اکرم (ص) انتخاب میکردند تـــــا مسأله با عمق هر چه بیشتر بررسی شود. همچنین در زمینه تعلیم وتربیت و وظائف متقابل معلم و شاگرد بـــــــه تفصیل سخن گفته و کار کرده اند. اهتمام داشتند که بعنوان مدرس از روحانیون دعوت بعمل بیاورند تا بدینترتیب حوزه ایها را با دانشگاهیان آشتی داده و نیز در این میان برای خانمها ‚ معلمین اخلاق جذب نموده باشند.
در سال ۱۳۵۰ مدرسه راهنمائی دخترانه روشنگر و پس از آن دبیرستان روشنگر را تأسیس کرده و در برنامــــــــه ریزیهای پرورشی ‚ آموزشی و اجرائی مریوط بمدرسه و نیز تربیت معلمین مدرسه نظرا” و عملا نقش بسزائی ایفــــا مینمود. جالب اینجاست که اولا نقش ایشان «نظارت عالیه» به مفهوم کذائی خود نبوده بلکه عملا کار میکردنـد و ثانیا اگر نتیجه مثبتی گرفته میشد که حتما هم همینطور بود آنرا به همکاران نسبت میدادند نه به خود. بلا فاصله پس از انقلاب بعنوان نماینده امام در وزارت اموزش و پرورش منصوب شدند. در زمان تصدی آقای رجائی مشــــاور عالی وزارتخانه بودند و همزمان با کار مشاوره عضویت دادگاه تجدید نظر اداری ‚ شورای انتخاب نشریه وزارت ارشـاد اسلامی، شورای سازمان پژوهش و برنامه ریزیی آموزشی و شورای سازمان نو سازی توسعه و تجهیزات مـــدارس را نیز دارا بودند.
آخرین سمت اداری ایشان معاونت پژوهشی وزارت آموزش و پرورش بود.
سه روز در فاصله بین دو نماز ظهر و عصر (که هر روز به جماعت در محل سازمان پژوهشی برگزار میشد و ایشـــان مطالبی بیان میداشتند) بجای صحبتهای معمول که بیشتر مسائل اخلاقی ‚ تربیتی ‚ سیاسی ‚ اجتماعی بود بـــــه بحث پیرامون اوضاع جبهه اختصاص داده و کلیه دریافتها و تجربیات خود را از سفر چند روزه بازگو و با دقت بـــــه تجزیه و تحلیل مسائل میپرداخت ‚طوریکه مستمعین پس از شنیدن این سخنان در خود احساس آمادگی بــرای عزیمت به جبهه نموده و این معنی را اظهار میداشتند. پاسداران انقلاب و سربازان جبهه را زنده واقعی میدانسـت و میگفت:: دوست دارم هر پنج فرزند پسرم پاسدار باشند و از این خانه سرباز اسلام بیرون بیاید» و به شهادت عشق میورزید و سرانجام در راه اعتلای اسلام و خون شهدا خود در ۷ تیر ماه ۶۰ در فاجعه حزب جمهوری به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فرازی از شهید: وظیفه ما ادامه راه انقلاب است و حفظ خط رهبری که تنها نقطه اختلاف برانگیز اصول دین است و نیز خراب نکردن روحیه مردم.