
به گزارش خبرگزاری بسیج مازندران، یادداشتی از هادی ابراهیمی مدیرکل سازمان صدا و سیمای مرکز مازندران می خوانید:
دفاع مقدس ۱۲ روزه ایرانیان در برابر غرب وحشی و باند تبهکار و نیابتی و خونآشام آن در منطقه، مملو از صفحات درخشان و روایتهای افتخارآمیزی است که زبان عاجز و قلم از بیان آن ناتوان است، ایکاش شهید آوینی زنده بود و نوستالژی روایت فتح را دوباره در اذهان عمومی تداعی میکرد، روایتی که از نظر ساختاری و محتوایی همانند آن هیچگاه ساخته نشد، سادگی گفتار و خلوص رفتار شهید آوینی در نگاه بسیاری از هنرمندان، هنوز بهعنوان یک الگوی تمامعیار باقیمانده است. سخنگفتن و روایتکردن از حقیقت، آنگونه که در جامعه بازنمایی و منتشر میشود، نه آنگونه که دشمن آن را روایت میکند، در شرایط جنگی ضرورتی اجتنابناپذیر است. البته رسانهها، خبرگزاریها و رسانه ملی تلاش کردند تا صدای ملت بزرگ ایران باشند؛ صدایی که موضوعات و وضعیت استراتژیک این رویارویی را از دل انبوهی از خبرهای جعلی و نادرست بیرون آورد. تا جایی که توانستند با جداکردن سره از ناسره، روایتگر مقاومت و پایمردی ملت بزرگ ایران در این جنگ تحمیلی دوازدهروزه باشند.دشمن غدار با خیال واهی خود تصور میکرد که با چند حمله موشکی، ایران عزیز به سمت فروپاشی خواهد رفت؛ اما تحلیلها و گزارشهای رسانهای خودشان، از اندیشکدههای آمریکایی گرفته تا نیوزویک، الجزیره و تایمز اسرائیل، چیز دیگری را روایت میکردند. درست بهمثابه آنچه در عملیات مرصاد رخداده بود؛ شکافهای اجتماعی در ایران نهتنها عمیقتر نشده بود، بلکه انسجام ملی، پدافند اصلی ایران شد. از نمازهای جمعه گرفته تا چهرهها، گروهها و سلایق متفاوت سیاسی، همگی در زیر یک پرچم ایستادند. صحنههایی که ساختگی نبودند و ریشه در فرهنگی داشتند که بهجای فردمحوری، جمع محوری را ترجیح میداد.
گزارشهای میدانی از انسجام اجتماعی وسیع حکایت داشت؛ پدری که با دختر خردسالش در صف پمپبنزین به مردم شربت تعارف میکرد، رانندگان جرثقیلی که جانانه برای کمک به نیروهای سپاه در خرمآباد شتافتند و در حمله پهپادی به شهادت رسیدند و دهها صحنه دیگر. واقعیتی که در آن زمان، فاصله چندانی میان شهروند و رزمنده باقی نگذاشته بود.
رژیم صهیونیستی در این تجاوز سه هدف راهبردی را دنبال میکرد: ضربهزدن به پیشرفتهای علمی و فنی کشور و فروپاشاندن توان نظامی، تا هدفگیری انسجام ملی باهدف تجزیه ایران و براندازی آن. بهرغم تمامی جنجالهای رسانهای، نهتنها به اهداف خود نرسید، بلکه کار به جایی رسید که عدهای که سالها منتقد جمهوری اسلامی بودند و بهعنوان اپوزیسیون نقشآفرینی میکردند، در کنار ملت ایران ایستادند. اینکه حتی منتقدان منصف حاضر نشدند با دشمن متجاوز همصدا شوند، نشانه مهمی از بلوغ سیاسی و اجتماعی ملت بزرگ ایران بود.در تهاجم رژیم جلاد و خونآشام صهیونیستی علیه کشورمان، ورق جنگ از روز دوم و سوم برگشت و نیروهای مسلح ما توانستند در عمق سرزمینهای اشغالی ضربات مهلکی را وارد کنند؛ تا جایی که این قدرت میدانی، به پشتوانه وحدت و یکپارچگی ملی، باعث تغییر محاسبات و عقبنشینی دشمن شد.هرچند دشمن تلاش کرد که با سانسور گسترده، تلفات و خرابیهای ناشی از جنگ را از دید افکار عمومی در دنیا پنهان کند، اما خود عمق ضربات ایران را خوب میداند؛ ضرباتی که به تعبیر یکی از روزنامههای صهیونیستی، صحنههای آخرالزمانی را در نقاط مختلف سرزمینهای اشغالی رقم زدند؛ تصاویری که نمونه آن در غزه مشاهده شده بود.
آری، این قدرت ایران و ایرانی بود که خود را در میدان نبرد به رژیم جعلی صهیونیستی و آمریکایی نشان داد؛ آمریکایی که ترامپ قمارباز با تکبر و نخوت گفته بود ما به دنبال آتشبس نیستیم، بلکه به دنبال پیروزی صددرصدی و تسلیم کامل ایران هستیم. اما ایران در این جنگ دوازدهروزه درسهای مهمی گرفت و به دنیا و دشمنان خود نیز نشان داد. مهمترین دستاورد این نبرد تاریخی برای دشمنان این بود که این ملت اهل تسلیمشدن نیست.
البته شاید عدهای سؤال کنند چرا باید کشور را به ورطه جنگ سوق دهیم؟ چرا سانتریفیوژها را جمع نکردیم؟ و یا چرا چند کیلوگرم اورانیوم غنیشده را تحویل ندادیم؟ آیا نمیشد با یک توافق و معامله از این همه هزینه برای کشور جلوگیری کنیم؟ ملت ایران فهمید که اینجا موضوع اصلی، استقلال ملی است و جدال بر سر چند سانتریفیوژ یا چند کیلوگرم مواد هستهای نیست و اگر هویت ایرانی و استقلال ملی خدشهدار شود، این مسیر انتها ندارد. چه تضمینی وجود دارد که دشمن فردا نگوید ایران برای امنیت خلیجفارس خطرآفرین است و باید آن را در منطقه محدود کنیم؟ و راهش این است که جزایر سهگانه را تخلیه کرده و حاکمیت آن را به یک کشور کوچک و یا مثلاً نیروهای بینالمللی سپرد.
در ظاهر، اگرچه جنگ دوازدهروزه میان رژیم صهیونیستی و ایران محدود به دو بازیگر اصلی بود، اما در عمل و واقعیت، ایران مقتدر در برابر ائتلافی نانوشته و مهم ایستاد؛ ۳۲ کشور عضو ناتو، رژیم صهیونیستی و البته آژانس بینالمللی انرژی اتمی. آمریکا با حمله به تأسیسات اصفهان، فردو و نطنز، نقش اصلی را در مدیریت عملیات ایفا کرد. حضور جنگندهها و فعالکردن پایگاههای آمریکا در منطقه و مشارکت انگلیس و فرانسه و حتی سفارتخانههای کشورهای ناتو در تهران، همه پوششی برای جمعآوری اطلاعات مهم ایجاد کرده بودند.نبرد دوازدهروزه صرفاً جنگ نظامی و موشکی نبود، بلکه جنگ ترکیبی بود که بهصورت همزمان در سه حوزه افکار عمومی، رسانه و دیپلماسی جریان داشت. سانسور رسانههای غربی و تحریف حمایتهای آشکار کشورهایی نظیر انگلیس و فرانسه از حملات به ایران در شورای امنیت سازمان ملل، پرده از شبکهای پیچیده و چندلایه برداشت که در پوشش رسانه، دیپلماسی و امنیت، حقیقت را هدف گرفته بود.پیام های تشییع تاریخی شهدای اقتدارنکته مهمتر اینکه در آن شرایط جنگی، تهران شاهد تشییع ملی بود که در حافظه ملت ایران ماندگار شد. حضور پرشور و پرصلابت مردم که امری تشریفاتی و صوری نبود، بلکه تولید قدرت بود که در هشت سال دفاع مقدس، در ۱۵ خرداد سال ۴۲، در ماجرای ملیشدن صنعت نفت و حتی مقاومتهای پراکنده دوران قاجار و پهلوی خود را نشان داده بود. مراسمی که فراتر از سوگواری و گریه بود و افراد با تفاوتهای ظاهری، با همه سلایق و گرایشهای سیاسی برای تشییع شهدا آمده بودند تا به دنیا اعلام کنند که اسیر جنگ روایتها نیستند و هیچ چیز نمیتواند اعتبار نیروهای مسلح و حافظان وطن را مخدوش کند.
در طول دوازده روز درگیری، دستکم ۷۲ زن و کودک ایرانی به شهادت رسیدند؛ چهار زن باردار بودند که با فرزندان خود شهید شدند اما شبکههای معاند و فارسیزبان که در ماجرای یک حادثه مشکوک در کشورمان خود را به آبوآتش میزدند، در برابر جنایتهای آشکار رژیم صهیونیستی مهر سکوت بر لب گرفته بودند، سکوتی که بخشی از عملیات روانی آنها مبتنی بر نادیدهانگاری بود؛ سکوتی که هیچگاه حمله به بیمارستانها، پایگاههای امدادی هلالاحمر و آمبولانسها را روایت نکرد و نگفت طبق کدام قواعد بینالمللی باید مورد هدف قرار بگیرند. این همان روایت جعلی آنها از مفاهیمی چون حقوق بشر و آزادی بود که حداقل در این جنگ دوازدهروزه، بیشتر نمایانگر شد.
بله، درست است؛ اگر در جنگ نظامی پهپاد و موشک استفاده میشود، اما در میدان رسانه، بمباران رسانهای با سانسور، شایعه و تحریف، ابزار اصلی انجام میگیرد. پس باید رسانه را جدی بگیریم، چرا که روایت درست و واقعی، نمادی از جهاد ماست. فراموش نکنیم، اگرچه اروپاییها سالها تلاش کردند تا خود را بهعنوان میانجی و خیرخواه معرفی کنند، اما جنگ دوازدهروزه نقاب را کنار زد و چهره اصلی تمدنی آنان را نشان داد که سلاح اصلی مثلث انگلیس، آلمان، فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی نه دیپلماسی است و نه حقوق بینالملل، بلکه زور، تهدید و فشار است.
نتانیاهو در همان اوایل جنگ، پس از ترور فرماندهان ارشد نظامی، در پیام ویدئویی مدعی شد ما نشانههایی داریم که برخی از مقامات ایران در حال بستن چمدانهای خود هستند. در همین رابطه، یک فیلم ساختگی از سوارشدن مقامات در فضای مجازی پخش شد. همه این اقدامات، یا ترورهای فیزیکی و تهدیدات تلفنی، سناریوی طراحی شدهای برای شکستن هیمنه کشور بود اما این طرحها، همانند پروژههای گذشته، هیچکدام به اهدافش نرسید، نه فروپاشی اجتماعی رخ داد و نه مدیر یا فرماندهای سنگر را خالی کرد و نه با شورشهای خیابانی مواجه بودیم.نزاع ایران با غرب یک جدال تمدنی است که صرفاً در موشکها و سانتریفیوژها خلاصه نمیشود، بلکه صحبت از تمدنی است که تمدن غرب را به چالش کشیده است؛ تمدنی که دنیای غرب با ماهیت سکولار و تجربه تاریخی رنسانسی خود، نمیتواند این هویت دینی و سیاسی را درک کند.
هجمه گستاخانه دشمنِ شکستخورده به مقام معظم رهبری و انتقام از این نماد ایستادگی که در نوک پیکان مقاومت بود و رویای تسلیمشدن ایران را در برابر دشمنان بر باد داد، باعث حمایت از ولایت در فراتر از مرزها شد و ما شاهد موج بیسابقه حمایتها از رهبری بودیم. حمایتهایی که نه از سر سیاست، بلکه از عمق اعتقادات و هویت دینی سرچشمه گرفته بود؛ از بیانیههای مراجع عظام تقلید در داخل کشور گرفته تا بیانیه تاریخی آیتاللهالعظمی سیستانی و آیتالله حسینی حائری در نجف اشرف، و همچنین واکنش علمای یمن، پاکستان، غنا، لبنان، ترکیه، بحرین و نیجریه. این حمایتها فراتر از یک تقابل سیاسی، حکایت از هویت توحیدی مسلمانان داشت. ماجرایی که دشمن را به تأمل واداشت و فهمید اگر جریان فتوا به هویت دینی و توحیدی پیوند بخورد، نه جغرافیا میشناسد و نه تاریخ و نه زمان و نه مکان؛ خواه در قلب تلآویو باشد یا در واشنگتن.دشمن غدار و چموش در تلاش بود تا با اهرم تهدید، اصل روضه را تعطیل و مدیریت روانی و فکری در کشور را با حربه تهدید به دست بگیرد؛ اما در چنین شرایطی، برگزاری مراسم روضه و حضور رهبر معظم انقلاب در حسینیه امام خمینی، به نبرد ترکیبی دشمن و دستگاه محاسباتی او ضربه مهلکی زد؛ تا جایی که بار دیگر جلوه چندوجهی از حکمت، درایت و شجاعت معظمٌله در فضای رسانهای داخلی و بینالمللی روایت و بازنمایی شد.
زیباتر و کاملتر از آنچه که در حسینیه امام خمینی(ره) دیده شد زمانی بود که معظمٌله به حاج محمود کریمی فرمودند "ای ایران بخوان" و آنجا بود که صدای نوحه و سینهزنی در هم آمیخت. ترکیب وصفناپذیر و جدانشدنی مذهب و ملیت که دشمن تعمداً و البته عدهای از روی ناآگاهی و غفلت بر طبل جدایی و تقابل آنها از یکدیگر تلاش و ادعا میکردند که مذهبی و انقلابی بودن با ایراندوستی و میهنپرستی قابلجمع نیست. ای میهن خدایی ایران کربلایی ایران ذوالفقار و ایران عاشورایی و این نشان داد که عاشورا برای ملت ایران فراتر از یک قطعه تاریخی است، چیزی که هویت جمعی ما را شکل میدهد و بهنوعی عزاداری هویتی و تاریخی است و بدخواهان بدانند که این ملت حسینی با هر عقیده و مشی سیاسی، وقتی که پای عزت و شرف ملی در میان باشد مردانه پشت رهبر خود در دفاع از وطن ایستاده.
این مغناطیس ملی نشان داد که ملیگرای حقیقی کسی است که در روزهای خطر و التهاب، مردم را به میدان دفاع از شرف و ناموس میکشاند نه آنانی که به فرمان مستشاران خارجی طرحریزی شود و بخواهد با تحمیل شرایط، لباس هویتطلبی بر تن این ملت کند، ملیگرایی اصیل و ناب صدای واقعی ملت ایران است که با تز شبیه به روشنفکرانی چون فتحعلی آخوندزاده، میرزا حسینخان سپهسالار، میرزا ملکم خان، علیاکبر داور و آقاخان کرمانی تفاوت داشت، چرا که آن ملیگرایی نمایشی، استقلال و عزت کشور را به ثمن بخس فروخت و عهدنامههای گلستان و ترکمنچای را بر ما تحمیل کرد و این ملیگرایی اصیل در عصر جمهوری اسلامی مصداق وطندوستی ایرانی از جنس مقاومت و ایستادگی بود که ریشه در ایمان دینی دارد، ملیگرایی اصیلی که مانند حماسه هشت سال دفاع مقدس و حماسه نه دی و... از متن و بطن مردم جوشید، مردمی که مردانه ایستادند و اجازه ندادند تا خواب شوم دشمن بر این آبوخاک تعبیر شود.