به گزارش خبرگزاری بسیج- محمد شایانفرد در تاریخ 7/4/1378 و شهرستان زاهدان چشم به جهان گشود. پدرش عباسعلی از کارکنان انتظامی استان سیستان وبلوچستان، و مادرش زهرا نام دارند.
دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد. در سن 6 سالگی وارد مدرسه ابتدایی بلوارثارالله شد. مقاطع راهنمایی مدرسه شهیدخداکرم و دبیرستان را در مدرسة امام حسنعسکری(علیه السلام) و رشتة کامپیوتر تا اخذ دیپلم درس خواند.
سپس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد زاهدان و رشتة کامپیوتر پذیرفته شد و در حین تحصیل به دلیل عضویت در بسیج و علاقهمندی به شغل نظامی، به منظور جذب درسپاه، سال 1399 به گزینش مراجعه و سیر مراحل استخدام را انجام داد. اما به دلیل تأخیر در پاسخ گزینش، با توجه به فرا رسیدن مؤعد سربازی، عازم خدمت سربازی در مرکز آموزش 08 خاش شد و بعد از پایان آموزش در تیپ ارتش مستقر در خاش مشغول خدمت گردیده و پس حدود 8 ماه، در سال 1400 گزینش سپاه قبولی او را اعلام کرده است.
پدرش گفته:هنگامی که محمد وارد مدرسه شده فردی منظم در امورات درسیاش بوده، او هرگاه لوازم التحریر یا وسایل شخصی دانش آموزان را در محیط مدرسه میدیده به مسئولین مدرسه میداده است. همچنان که اگر داخل خیابان هم اشیائی پیدا میکرد به افراد مورد اعتماد محله میسپرده تا اگر صاحبش مراجعه کرد به او بدهند.
ازمقطع راهنمایی با پایگاه مقاومتبسیج محله همکاری داشت، با رسیدن به سن بلوغ شرعی نماز میخواند و روزه میگرفت و از همان دروان کودکی به اعضای خانواده احترام میگذاشت. در حین خدمت سربازی، پس از اعلام قبولی در سپاه، از خدمت سربازی ارتش تسویه حساب کرد و به مرکز آموزش سپاه در قم مراجعه نمود.
سپس برای ادامة تحصیل و آموزشهای تکمیلی و تخصصی عازم دانشگاه افسری امام حسین ( علیه السلام) تهران شده و مدتی هم در مراکز آموزشی مشهد دورههای تخصصی را طی کرده است. پس از آن برای ادامة خدمت به زاهدان مراجعه و در رستة هوافضای سپاه مشغول به کار شده است. بعد از مدت یک سال به هوافضای سپاه مستقر در قشم از توابع استان هرمزگان منتقل شده است. در آنجا یک روز در دریا غرق شده که در آن شرایط با توسل امام حسین ( علیه السلام) بهطور معجزه آسایی نجات یافته و خدا خواسته تا او در جنگ با رژیم پلید صهیونیستی به شهادت برسد. محمد پس از مدتی، بار دیگر به زاهدان انتقال یافته و حدود 3 ماه بعد به نیروی هوافضای سپاه در تهران منتقل شده و هر از چند گاهی به مرخصی میآمده است.
مدتی که خانه بوده در امورات منزل به والدینش کمک میکرده و تا قبل از آنکه به محل کار در تهران بازگردد، اقلام مورد نیاز خانه خردیداری مینمود. او به شهدا خیلی علاقهمند بوده و بارها به گلزار شهدا و زیارت آنها مراجعه و با آنان نجوا کرده و در انتظار سرنوشتی همچون شهیدان بوده است.
محمد پیش از شهادتش برای دیدار با والدین و خانواده مرخصی به زاهدان آمده، اما دو روز مانده به اتمام مرخصی، با عجلهای خاص به تهران بازگشته، گویا شهادت در انتظار او بوده، سه شنبه از زاهدان با قطار عازم تهران شد و چهارشنبه به مقصد رسید و سرانجام در بامدادپنجشتبه ؛ 23 خرداد1404 پس از حملة ددمنشانة رژیم صهیونیستی به ایران، محمد نیز همراه با فرماندة شجاع هوافضای سپاه سردار امیرعلی حاجی زاده به شهادت رسیدهاند.
محمد از آنچه داشت (اعم از پول، لباس و ...) به نیازمندان کمک میکرد و ما بارها شاهد این ماجرا بودهایم، از جمله در یک روز سرد زمستانی شاهد بودم که او کاپشن خود را به یکی از نیازمندان اهداء کرده است.
صبح روز 23 خرداد1404 با شنیدن اخبار حملة رژیم صهیونیستی به ایران و شهادت سرداران سپاه بویژه سردار حاجیزاده، نگران محمد بودیم به همین دلیل با وی تماس گرفتیم، اما پاسخ نداد، احتمال دادیم که عدم پاسخگویی شاید به علت آماده باش در این شرایط جنگی است. با این حال چند بار دیگر تماس گرفتیم که باز هم ارتباط برقرار نشد، تا اینکه پس از چند روز نگرانی با مسئول هوافضای سپاه مستقر در زاهدان تماس گرفتم و او گفت: من با محمد در تماس هستم، چند نفر از همکارانش مجروح شدند و در بیمارستان بقیة الله الاعظم (عج)تهران بستری هستند. پس از شنیدن این حرف نگرانیمان بیشتر شد، مجدداً با این مسئول تماس برقرار کردم.
اما این بار مسئول مربوطه گفت: محمد هم جزو مجروحین در بیمارستان است، با شنیدن این خبر اصرار داشتم تا توضیحات بیشتری ارائه دهد. در نهایت این مسئول هوافضای سپاه با لحنی که حاکی از شهادت محمد بود صحبت کرد و با چند نفر دیگر از مسئولین سپاه استان سیستان و بلوچستان به منزل ما مراجعه و شهادت فرزندمان را بر اثر حملة رژیم صهیونیستی در همان روز اول جنگ اعلام کردند.
البته محمد به دلیل شرایط طبقه بندی شغل خود، هیچ اطلاعاتی در بارة کارش به خانواده نمیگفته، او هرگز به مال دنیا دلبستگی نداشته است. مادرش نیز به یکی از خاطراتش با محمد اشاره کرده وگفته: فرزندم یک سال قبل از شهادتش، به زاهدان آمده و مرا با هواپیما برای زیارت امام رضا (علیه السلام) با خودش به مشهد مقدس برد، اگرچه خودش در دورة آموزشی شرکت داشت، اما بلافاصله پس از تعطیلی کلاسها به هتل میآمد و مرا با خودش به حرم میبرد و به دلیل عدم تواناییام برای راه رفتن مسافت طولانی، با اینکه خادمین حرم مطهر زائران را با ویلچر جابجا میکردند، پسرم ولیچر امانتی از حرم میگرفت و مرا در صحنها به زیارت میبرد و خیلی مراقب من بود. این آخرین سفری بود که با محمد رفتم و خاطرهاش را هرگز فراموش نخواهم کرد. او همیشه در آرزوی شهادت بود و سرانجام نیز به آرزویش رسید. یکی دیگر از خاطراتم این است که محمد برای آهنگ پیشواز گوشی من آهنگ « زینب-زینب» را گذاشته بود و بعد از شهادتش متوجه شدم که گذاشتن این آهنگ برای گوشیام توسط فرزندم، یک پیام برای آینده داشته تا همچون حضرت زینب (سلام الله علیها) صبور باشم.
محمد با قد بلند و رشیدش همچون حضرت علیاکبر (علیه السلام) در خانه راه میرفت. ( مصاحبه با پدر و مادر شهید در تاریخ 23 تیرماه1404)
پیکر مطهر شهید مدافع امنیت، محمد شایانفرد از شهدای حملات اخیر رژیم صهیونیستی به ایران اسلامی، روزچهارشنبه ۴ تیرماه 1404 پس از تشییع با شکوه از سوی مردم و مسئولان، در گلزار شهدای شهرزاهدان خاکسپاری شده است.
مجتبی میرحسینی مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران سیستان و بلوچستان پس از مراسم تشییع جنازة شهید محمد شایان فرد، که در پی حملة رژیم صهیونیستی به ایران، به شهادت رسیده، با خانواده این شهید دیدار و خاطرنشان کرده: از آنجایی که شهید محمد شایان فرد عاشق رهبر معظم انقلاب و علاقهمند بوده تا انگشتر متبرک حضرت آقا را داشته باشند، در دیدار چند شب قبل با خانواده شهید معظم، این خواسته از والدینش مطرح و با پیگیریهای انجام شده از حوزه نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور، این خواسته محقق گردیده و انگشتر متبرک مقام معظم رهبری به این خانواده شهید معظم اهدا شده است.